داستان اینکه امروز حانیه بهم پیام دادو تولدم رو تبریک گفت . اما من دوست ندارم الان اعلام 30 سالگی کنم. عذرخواهی هم کرد که دو روز دیرتر تبریک گفت . حانیه از معدود دوستان باقی مونده از زمان دانشگاه و دوره کارشناسی هست . بسیار دختر مهربون و گلی هست . تنها حانیه هست که در تبریک گفتن همیشه اول از هر کسی اقدام می کنه . من خودم هم یادم نبود که تولد غیر رسمی من هست .
حالا چرا غیر رسمی ؛ علت این موضوع اینکه من یک روز با دومادمون اومدیم حدودی حساب کردیم که من کی متولد شدم . من متولد عید قربان سال 1368 هستم و با توجه به عکس بالا تاریخ 23 تیر تولد من هست . ما به در نظر گرفتن اینکه تاریخ قمری نسبت به تاریخ شمسی 10 روز در سال به عقب بر می گرده ( و کل مشکل ماه رمضون هم همینه اخه چراااااااا) حدودی حساب کردیم که من متولد 2 اردیبهشت هستم و به چندتا از بچه ها گفتم تولد من اردیبهشت هست اما واقعا نیست .
جالبی داستان اینجاست که در شناسنامه تاریخ 29 تیر ثبت شده پیدا کنید پرتقال فروش رو
شاید توی این چند سالی که این حساب حدودی رو انجام دادیم دوست داشتم که متولد اردیبهشت باشم اما امسال نه ؛ دوست ندارم که الان تولد من باشه واقعیتش اینکه واسش آماده نیستم . منتظر یک اتفاق خوب هستم که ایشالله رخ بده. در واقع هی توی ذهنم یک موضوع می چرخه که یک اتفاقی می افته و دلم روشنه اتفاق خوبی باشه البته لطفا اول چیزی که ذهنتون می رسه ازدواج نباشه
و در نهایت اینکه بابای من قرار بوده اسم منو قربانعلی بذاره که عموی بزرگم لطف میکنه اسمم میذاره مسعود
درباره این سایت